ای یک دله و صد دله ، دل یک دله کن
مهر دگران از دل خود یله کن
روزی گنجشک نری نزد حضرت سلیمان (ع) آمد وعرض
کرد:این گنجشک ماده به من توجهی نمی کند،هر چه من به او
محبت دارم در عوض او به من بی محبتی می کند،و مرا درک
نمی کند.حضرت از گنجشک ماده باز خواست کرد،
گنجشک ماده گفت : دروغ می گوید که به من محبت دارد،
او یکی دیگر را در سر دارد،و دوست می دارد!!!!!!!!!!!
حضرت سلیمان زار زار گریه کرد. می دانی چرا؟ یعنی:خدایا،
نکند قلب ما هم، غیر تو جای گرفته باشد.
(( وای برآن دل غافل وای وای وای ))
نظرات شما عزیزان: